معصومه عرب_ بازار سرمایه ایران، تصویری دارد ناتمام؛ مثل پازلی که قطعههای مهمش گم شدهاند.
در حالی که در کشورهای توسعهیافته، اوراق بدهی، ابزارهای مشتقه و صندوقهای متنوع، بازار را متعادل نگه میدارند، در ایران بخش اعظم سرمایه همچنان در سهام متمرکز است — سهامی که هر موج خبری میتواند آن را از اوج به سقوط بکشاند.
بر اساس گزارشهای تحلیلی رسمی، کمتر از ۲۰ درصد سرمایههای فعال در بورس ایران به ابزارهای مالی غیرسهامی اختصاص دارد. این رقم در میانگین جهانی بیش از ۶۰ درصد است.
بهعبارتی، ما هنوز در اقتصاد، بهجای ساختن دیوارهای امن سرمایه، بر روی طناب باریک نوسان قدم میزنیم.
یکی از ریشههای این وضعیت، ضعف سیاستگذاری پایدار و فقدان تنوع ابزارهای سرمایهگذاری است. وقتی دولتها و نهادهای مالی نتوانند برنامهای میانمدت ارائه دهند، سرمایهگذار نمیداند فردا چه خواهد شد. این بیثباتی مانند باد است در بازاری که سقف محکمی ندارد.
در چنین فضایی، حتی رفتار هیجانی، نه از طمع بلکه از ترس میآید. ترس از تصمیمی ناگهانی که ارزش داراییها را زیر و رو کند.
در این میان، بازار اوراق بهادار میتوانست «سپر تعادل» باشد، اما در حاشیه مانده است. اوراق خزانه، صکوک و ابزارهای بدهی میتوانند به پناهگاهی برای سرمایهگذاران ریسکگریز تبدیل شوند، مشروط بر آنکه دادههای آنها شفاف و سازوکار انتشارشان منظم باشد.
در سمت دیگر، نبود ارتباط مؤثر میان بازار سرمایه و اقتصاد واقعی، پدیدهای است که کارشناسان آن را «گسل نقدینگی» مینامند. نقدینگی در بورس میچرخد، اما به صنایع مولد نمیرسد. این یعنی بورس بهجای موتور رشد، به حوضی بسته تبدیل شده که آبش تنها میان خود میچرخد.
برای اصلاح، سه مسیر کلیدی وجود دارد:
توسعهی بازار بدهی و اوراق اسلامی با نرخهای شفاف و جذاب.
ایجاد پیوند مستقیم بین تأمین مالی شرکتها و پروژههای واقعی اقتصادی.
اعتمادسازی از طریق انتشار عمومی دادهها و نظارت بلادرنگ بر رفتار بازار.
سرمایهگذار امروز دیگر تنها به سود نمینگرد، بلکه به ثبات نگاه میکند. و ثبات، فرزند شفافیت است. اگر این پازل کامل شود، شاید روزی سرمایه در ایران نه به امید موج، بلکه به ایمانِ زمین رشد کند.
